دل نوشته هایم برای تو

عاشقانه های من برای عشقم ★❤ سمانه ❤★

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

از غم فراق تو خوابم نبرده بود

یک امشبی که آمده بودی به خوابِ من


من از غمِ فراقِ تو خوابم نبرده بود ‌...


۳۰ آبان ۹۴ ، ۱۵:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز

نقشی از تو در کوچه نیست

پنجــــــــــره را می بندم

وقتی نقشــی از تو ،

 در کوچــه نیست...


۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۹:۰۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز

باز هم دلتنگ توام!

ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ

ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ

ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺗﻮﺍﻡ!

ﺣﺎﻻ ﺑﺒﯿﻦ

نبوﺩﻧﺖ، ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ …


۲۴ آبان ۹۴ ، ۱۴:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰
سمانه

لبهای تو...!!

اَمَنْ یُجیب ِ قلب من ،


 چشمان بی‌همتای توست..!!


 فی کـُلّ حال ٍ حاجَتـــی ،

 

تنهــا دَمی لبهای توست..!!


۱۸ آبان ۹۴ ، ۱۶:۴۶ موافقین ۲ مخالفین ۰
بهروز

هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

به خداحافظیِ تلخِ تو سوگند! نشد

 که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد


لبِ تو میوه ی ممنوع، ولی لبهایم

 هر چه از طعمِ لبِ سرخِ تو دل کند، نشد


با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

 هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد


هر کسی در دل من جای خودش را دارد

 جانشین تو در این سینه خداوند نشد


خواستند از تو بگویند شبی شاعرها 

عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!


۱۴ آبان ۹۴ ، ۲۲:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
بهروز

تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم


یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم


یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم


این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم


خاموش مکن آتش افروخته ام را

بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم


۱۲ آبان ۹۴ ، ۲۲:۵۲ موافقین ۲ مخالفین ۰
بهروز

چشمهایت غزل است

کســی که دوسـتش دارم غــــزل اســـت...


خــودش نــــــه، چشـــــــمـهــایـــش...


۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۰:۱۷ موافقین ۱ مخالفین ۰
بهروز

ارزش بودنت

ارزش بودنت را ،

همیشه... 

از اندیشه ی یک لحظه نبودنت میتوان فهمید...


۱۰ آبان ۹۴ ، ۱۵:۱۱ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
بهروز

به باغ گل نرو...

به باغ گل نرو،

 از آنجا که باغی 

از گل در درون داری

بر هزار گلبرگ نیلوفر آبی بنشین

و نگه کن زیبایی را که اندرون داری...


۰۷ آبان ۹۴ ، ۱۵:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
بهروز

از تو دورم من و دیوانه و مدهوش توام

از تو دورم من و دیوانه و مدهوش توام

آنچنان محو تو گشتم که در آغوش توام


یک دم از دل نبــرم یـاد دلاویــــز تو را

گرچه چون عشق ز دل رفته فراموش توام


نگه گرمم و در چشــم سخنگوی توام

هوس بوسه ام و در لب خاموش توام


همچو اشکی که ز جــان ریخته در دامن تو

چون صدایی که ز دل خاسته در گوش توام


پـای تا ســـر همه طــــوفانم و آشــفتـگیم

بحر پر موجم و عمریست که در جوش توام


گرچه در حسرتم از دوری برق نگهت

زنده با یــاد تو و گرمی آغــوش توام


در دل این شب تاریک که چون بخت من است

تا سحــر منتظر صــبح بنــــاگـــوش توام 


۰۵ آبان ۹۴ ، ۱۸:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰
بهروز