با اجازه می‌توانم جان به قربانت کنم؟

یا به صرف بوسه ای یک دفعه مهمانت کنم؟


چشم تو چون جام می می‌ماند و من در کفش

من لبم را می توانم مست چشمانت کنم؟


ای فرشته، ای پری، ای حضرت خوبی و عشق

می‌شود روزی تو را پا بند انسانت کنم


سرو آزادم بگو در کنج آغوشم تورا

می‌شود آیا کمی در بند و زندانت کنم؟


من که گمراه رهت، راه تو اما اصل دین

می‌شود یک دم تورا بی دین و ایمانت کنم؟


آفرین بر خالقت، احسنت بر دستان او

جای ایزد میشود بوسه به دستانت کنم؟


پای پیمانت نماندی و ندادی بوسه را

می‌شود آخر تو را بر پای پیمانت کنم