شعر من وقتی که با تو عشق بازی می کند

در تنور داغ آغوشت ، چه نازی می کند


در تو می پیچد تمام واژه های پیکرش

در میان بوسه هایت یکه تازی می کند


می شود آن کس که باید باشد و باید شود

عاشقی را پیش چشمت صحنه سازی می کند


مثل مجنون می شود در پاره ای از لحظه ها

چون که لیلا دائماً عاشق نوازی میکند


شعر من ؛ آری؛ تو باشی ، جور دیگر میشود

وصف غم ها را فقط با فعل ماضی میکند


بی خیال درد و غمهای درونی می شود

چون تو هستی ، ادعای بی نیازی میکند